درس هشتم درباره کلمات معرب و مبنی است. معرب / مبنی
در دستور زبان عربی، کلمه ها را از نظر تغییر حرکتِ حرفِ آخر به دو نوع تقسیم می کنند:
مُعرَب و مَبنی
مُعرَب: کلمه ای است که حرکتِ آخرین حرفِ آن با تغییرِ نقش و جای آن تغییر می کند.
امّا مبنی کلمه ای است که حرکتِ آخرین حرفِ آن با تغییر نقش و جای آن تغییر نمی کند.
انواع مبنی: ( مبنی بر کسر / مبنی بر فتح / مبنی بر ضم / مبنی بر سکون )
انوع بناء: بِناء ( مبنی بودن) چهار نوع است:
مبنی بر کسر أنتِ، هذِهِ، لِـ ، بِـ
مبنی بر فتح ذَهَبَ، إنَّ، أینَ ، فَـ
مبنی بر ضم نَحنُ ، مُنذُ ، ـهُ
مبنی بر سکون مَنْ، عَلَی ، الّذى ، یا
رفع: ُ ٌ نصب: َ ً جرّ: ِ ٍ جزم: ْ
انواع اعراب (حرکت یا تنوین آخر کلمه ) دارای چهار حالت است.
رفع : علامت آن _ُ _ٌ است. العِلمُ، عِلمٌ
نصب: علامت آن ًَ است. العِلمَ، عِلماً
جرّ: علامت آن ِ _ٍ است. الْعِلْمِِِِِِ، عِلْمٍ
جزم: علامت آن ْ است . لا تذهبْ : نرو
کلمات دارای اعراب رفع، نصب، جر و جزم را به ترتیب چنین می نامند:
مرفوع، منصوب، مجرور، مجزوم
دارای رفع مرفوع
دارای نصب منصوب
دارای جر مجرور
دارای جزم مجزوم
کلمات مبنی عبارتند از :
در اسم ها: ضمیر، اسم اشاره ، اسم موصول، اسم استفهام
در فعل: ماضی و امر ( همچنین دو صیغه جمع مؤنّث در فعل مضارع)
در حرف همه حروف مبنی هستند.
کلمات مُعرَب عبارتند از:
در اسم ها بیشتر اسم ها معربند.
در فعلها فعل مضارع (جز دو صیغه 6 و 12 یعنی جمع مؤنّث ) معربند.
دانش آموز: آیا می توانیم بگوییم اللهُ مضموم است؟
معلّم: خیر، هنگامی که بحث از اعراب است از اصطلاحات مرفوع، منصوب، مجرور و مجزوم استفاده می کنیم و در قسمت بناء از مبنی بر ضم، فتح، کسر و سکون.
مثلاً «یفعلُ» و « الکتابُ» را مرفوع (دارای رفع) می گوییم هر چند آخرِ آن ضمّه است.
ترجمه ی اسم های دارای تنوین
در ترجمه اسم هایی که دارای تنوین هستند؛ گاهی حرف «ی» ( ی نکره، ی وحدت) اضافه می کنیم. مثال:
جاءَ وَلَدٌ: پسری آمد. ( یعنی پسری که شناخته شده نیست.)
جاءَ الولدٌ: پسر آمد یا آن پسر آمد. ( یعنی آن پسر که شناخته شده است)
ثَمَنُ هذا الثوب دینارٌ : قیمت این لباس دیناری است. ( یعنی یک دینار است.)
در مثال های بالا (ی) در (دیناری) یاء وحدت است.
اسم های خاصّ مردان و پسران در حالتی که تنوین دارند در ترجمه فارسی بدون « ی » می آیند.
هذا ناصرٌ. ( این ناصر است.)
دانش آموز: چه موقع اسم، تنوین می گیرد؟
معلّم: اسم، وقتی بار اوّل در جمله می آید نکره است و معمولاً تنوین ً _ٍ _ٌ دارد.
رأیتُ غزالةً فِى غابةٍ. الغزالةُ کانَتْ جمیلةً و الغابةُ کانتْ کبیرةً.
در مثال بالا می بینیم که غزالةً و غابةً بار اوّل نکره (ناشناس) و بار دوم معرفه (شناخته شده) و دارای ال هستند.
به این دو جمله دقت کنید و فرض کنید دانش آموزی آنها را خطاب به
همکلاسی اش می گوید.
(1- جاء معلّمٌ 2- جاء المعلّمُ)
1- جاء معلّمٌ :یعنی معلّمی آمد. {معلّمی که گوینده و شنونده او را نمی شناسند.}
2- جاء المعلّمٌ: یعنی معلّم آمد. { معلّمی که هم گوینده و هم شنونده او را می شناسند.}