قواعد درس نهم
در درس نهم چندین مطلب را یاد می گیریم.
1- انواع فاعل
2- شناخت فعل لازم و متعدّی
3- جار و مجرور
4- مفعول
جمله ی فعلیّه
جمله فعلیّه با فعل شروع می شود. مثال: جاءَ الربیعُ. جمله اسمیّه با اسم شروع می شود. مثال: الربیعُ جاءَ. اجزای جمله فعلیّه فعل + فاعل (مرفوع) + مفعول (منصوب) + بقیه جمله اجزای جمله اسمیّه مبتدا + خبر (که هر دو مرفوعند)
در صیغه های غایب جمله ی فعلیّه، هر گاه بعد از فعل، فاعل به صورت (اسم ظاهر) باشد؛ فعل به صورت مفرد می آید.
ضَحِکَ الأولادُ . پسرها خندیدند.
فعل مفرد فاعل جمع
ضَحِکَت البَناتُ . دخترها خندیدند.
فعل مفرد فاعل جمع
آیا اگر بعد از فعل، فاعل نیامد باز هم فعل به صورت مفرد می آید؟
معلم:خیر طبیعی است که چنانچه بعد از فعل، فاعل به صورت اسم ظاهر نیاید؛ این نکته صِدقْ نمی کند.
مثال:
یذهَبونَ إلی المدارس. به مدارس می روند.
ضَحِکوا بِصَوتٍ مرتفع. با صدای بلند خندیدند.
انواع فاعل اسم ظاهر ضمیر بارز ضمیر مستتر
« اسم ظاهر» به فاعلی می گویند که کلمه مستقلّی باشد. مثال:
یحصُدُ الفلّاحُ المزرعةَ فِى الخریفِ.
« ضمیر بارز» همان ضمیر متصل فاعلی است که در درس ششم با آن آشنا شدیم.
ذَهَبتُم عند أصدقائکم.
اِرجِعوا من المکتبة.
تَخسَرانِ فِى البَیع.
ضمیر مستتر نیز در بعضی از صیغه ها می باشد. مثال:
کَتَبَ واجبَهُ. کَتَبَ (هو) واجبَهُ.
نَزَلَتْ مِن السّیارةِ. نَزَلَتْ (هىَ) مِن السّیارةِ.
تدخُلُ فِى غُرفتِکَ. تدخُلُ (أنتَ) فِى غُرفتِکَ.
نَعمَلُ بوظائفِنا. نَعمَلُ (نحن) بوظائفِنا.
ألعَبُ فِى الحدیقةِ. ألعَبُ (أنا) فِى الحدیقةِ.
آیا امکان دارد در فعلی هر دو شکل جایز باشد یعنی فاعل به صورت اسم ظاهر و ضمیر مستتر بیاید؟
معلم: آری در صیغه شماره «1» ماضی و مضارع، فاعل ، هم می تواند به صورت ضمیر مستتر و هم به صورت اسم ظاهر بیاید. مثال:
أرسَلَ المسافرُ رسالةً.
فاعل به صورت اسم ظاهر
أرسَلَ رسالةً. ( فاعل ضمیر مستتر «هو » بعد از أرسَلَ)
معلم: فاعل و نوع آن را در « ذَهَبَتْ مَعَ الأسرة» معلوم کنید:
دانش آموز اول: « مع الاسرة / اسم ظاهر»
دانش آموز دوم: « حرف ت در ذَهَبَتْ / ضمیر ظاهر»
دانش آموز سوم: « ضمیر مستتر هىَ که بعد از فعل قرار می گیرد.
معلم: چه کسی مطمئن است جواب درست است؟
دانش آموز سوم: جواب ضمیر مستتر هىَ است.
معلم: بله جواب ضمیر مستتر هىَ است.
در فعل ماضی در دو صیغه للغائبة و للغائبتَین حرفِ «ت» فاعل نیست و نشانه مؤنّث است. مثال:
ذَهَبتْ إلَی البیت. ( فاعل ضمیر مستتر هىَ ) ذَهَبتا هُناکَ ( فاعل ضمیر «ا» در ذَهَبَتا)
مفعولٌ به تعریف مفعولٌ به: کلمه ای در جمله است که کار بر آن انجام شده و در دستور فارسی به آن مفعول می گویند. غَرَسَ الفلّاحُ شجرةً. کشاورز، درختی را کاشت. نَظَّفَ الطفلُ الغرفةَ. کودک، اتاق را تمیز کرد. جای مفعول کجای جمله است؟ فعل + فاعل + مفعول + بقیه ی اجزای جمله حروف جر مِن: از فِى : در عَلَی: بر، روی بِـ : با ، به وسیله ی عَن: از، درباره ی کَـ : مانند لِـ : برای، دارد إلی : به ، به سوی ،تا به اسم بعد از حرف جر، مجرور می گویند. مثال : ? یدخُلونَ فِى دینِ اللهِ? به مجموع « حرف جر و اسم بعد از آن» جار و مجرور می گویند. مثال: ذهب الطلّاب إلی الحدیقةِ. تذکّر: مِن را با مَن اشتباه نگیرید. مثال: مِنْهُم: از آن ها مَنْ هُم: آن ها کیستند؟ فعل لازم فعلی است که معنی آن با فاعل کامل می شود. مثال: حمید خندید: ضَحِکَ حمیدٌ. امّا فعل متعدّی فعلی است که برای کامل شدن معنی، علاوه بر فاعل به مفعول هم احتیاج دارد. مثال: حمید سعید را خنداند. أضْحَکَ حمیدٌ سعیداً.